آدامس با طعم کروکودیل

برای کروکودیلی که درونم رشد کرد!

آدامس با طعم کروکودیل

برای کروکودیلی که درونم رشد کرد!

آدامس با طعم کروکودیل

متی ترانا و نراک و قد نشرت لوا النصر تری یا ابن الحسن؟!


"من را با مخاطب های خودتان بخوانید"

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

تو آینه که خودمو نگاه می کنم

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ب.ظ

یه بلاتکلیفیه خاصی تو چشامه.

دقت چی ز خوبی ست

شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۶ ب.ظ

به بهانه ی شهادت ان حضرت:

عسکری یا عسگری ؟؟

عسگری به معنی عقیم است و این شبهه رو وهابیون و یهود در دین شیعه انداخته و ادعا دارند که امام زمانی وجود ندارد و از عمد حضرت را عسگری خطاب میکنند و ما شیعیان به راحتی از کنارش رد میشیم و حتا اخیرا خودمان هم از آن استفاده می کنیم. نکته دیگه اینکه در الفبای عرب گ وجود نداره.
درحالیکه عسکر نام محله ایست که قرارگاه سپاه خلفای عباسی بوده و چون امام حسن و امام هادی پدر بزرگوارشان در محله عسکر ساکن بودند به انها لقب "عسکری" دادند 
درتایپ و نوشتن اسم حضرت دقت کنیم 


پ.ن:
#رسانه_باشیم

 

پ.ن تر : من سر در دانشگاه تهران هم بنری دیدم پارسال برای شهادت آن حضرت که عسکری را عسگری نوشته بوده و این می تواند یک فاجعه باشد


قربانی

شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ب.ظ
ما رو به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوب تر نباشد

اینو وقتی قربانی می خوونه می شه باهاش مُرد

یا حسن بن علی

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۱ ب.ظ

گفتم به نوک انگشت پا بایستم که دستش به مادر نرسد

امان از قد کوتاهم

امان از قد کوتاهم

نگرانم نذار نبض

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ق.ظ

نگران که می شم می فهمم من آدم این همه نگرانی نیستم. صبر می کنم اما ثانیه با ثانیه زجر می کشم و دنیا رو بهم می ریزم تا از نگرانی برای کسی در بیام. فرض کن مثلا از تو خبر نداشته باشم نبض. اون روز رو نمی دونم چطوری کن فیکون می کنم. فقط می دونم آدم نگرانی های زیاد نیستم. حداقل سرش دنیا رو بهم می ریزم و اول از همه خودمو.

همین

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ق.ظ

خدا منو نجات بده

يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۷ ب.ظ

امان از چشم انتظار بودنی که کاملا واهی ست

این که همیشه بقیه دیر می رسند ، به من بیش از هر چیزی صدمه می زنند. دیر می رسند به نقاطی از زندگیم که باید سر وقت برسند. اگر حالا باید باشند دوسال دیر تر می آیند که دیگر احتیاجی بهشان نیست و جایی برای داشتنشان ندارم. آن موقع که می خواهی شان آنقدر ناز می کنند و فِس می دهند که زمانی می رسند که دیگر من رفته ام. دیگر هر چقدر هم بدوند دنبال آدم فایده ای ندارد. من از آنجا گذر کرده ام و برگشتن به عقب نشدنی ست یا یک خریت محض است. بعد می آیند و جار می زنند که آهای مردم ببنید این چه سنگ دله! 

تو باید حواست باشد. سنگدلی را آن موقع آن کسی انجام داد که می دانست باید باشد و به بودنش در آن لحظه چقدر احتیاج است ، اما خودش را به آن راه زد و سوت زنان از تو دور شد. یا نشست یک گوشه و به کارهای خودش رسید. به کار هایی که می شد بعدا بهشان رسید. آن ها تو را در اولیت های آخر گذاشته اند اما حالا که می بینند تو رفته ای و چه غلطی کرده اند، آمده اند که به تو برسند و برت گردانند. بدان و آگاه باش! که اغلب این برگشتن ها باز به رفتن های بدتر ختم می شود، زیرا که اگه برای بار اول اولیت آخر بوده ای، برای بارهای دیگر حتما اولویت آخرتری خواهی بود.

دروغ های مجازی

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۱ ب.ظ

وقتی یکی ازت می پرسه تو خودت خوبی؟! و تو در جوابش بلند بلند میزنی گریه و بعد اشکتو پاک می کنی و براش می نویسی آره خی لی خوبم. خی لیا.