گول آن هایی که دیر می رسند را نخور، زمان به عقب برنمی گردد.
این که همیشه بقیه دیر می رسند ، به من بیش از هر چیزی صدمه می زنند. دیر می رسند به نقاطی از زندگیم که باید سر وقت برسند. اگر حالا باید باشند دوسال دیر تر می آیند که دیگر احتیاجی بهشان نیست و جایی برای داشتنشان ندارم. آن موقع که می خواهی شان آنقدر ناز می کنند و فِس می دهند که زمانی می رسند که دیگر من رفته ام. دیگر هر چقدر هم بدوند دنبال آدم فایده ای ندارد. من از آنجا گذر کرده ام و برگشتن به عقب نشدنی ست یا یک خریت محض است. بعد می آیند و جار می زنند که آهای مردم ببنید این چه سنگ دله!
تو باید حواست باشد. سنگدلی را آن موقع آن کسی انجام داد که می دانست باید باشد و به بودنش در آن لحظه چقدر احتیاج است ، اما خودش را به آن راه زد و سوت زنان از تو دور شد. یا نشست یک گوشه و به کارهای خودش رسید. به کار هایی که می شد بعدا بهشان رسید. آن ها تو را در اولیت های آخر گذاشته اند اما حالا که می بینند تو رفته ای و چه غلطی کرده اند، آمده اند که به تو برسند و برت گردانند. بدان و آگاه باش! که اغلب این برگشتن ها باز به رفتن های بدتر ختم می شود، زیرا که اگه برای بار اول اولیت آخر بوده ای، برای بارهای دیگر حتما اولویت آخرتری خواهی بود.
- ۹۴/۰۹/۰۵
آخ آخ آخ! گفتی...
یاد روزگار نیازم افتادم که یک سنگدلی دسته جمعی در حقم رخ داد و هیچوقت هم هیچکس قبول نکرد که چقدر سنگدلانه تنهام گذاشته ن. :(