شما چی؟!
پرسید تا به حال برای کسی نامه نوشته ای؟!
همینجوری که پارچه ها را از زیر سوزن چرخ خیاطی تند تند رد می کرد تو گویی انگار خط کش به دست گرفته باشد، گفت : یه وقتا آدم دلش می خواد هیچ کسی رو درک نکنه اما بجاش همه اونو درک کنند.
حرف بیخود تاحالا ازش نشنیدم بخاطر همین جدی می گیرم حرفش را و منتظر می شوم ادامه بدهد. پارچه را از زیر چرخ در می آورد و با نخ چین نخ هایش را می گیرد. چشم هایش را تنگ می کند و به پارچه نگاه می کند. خی لی دقت دارد که همه کارش تمییز و خوب باشد. خودش همیشه می گوید "یا کاری نکن یا دست زدی بهش به بهترین وجه انجامش بده" ادامه می دهد : اما همون آدم باید بفهمه این مال یه دوره ی کوتاهیه. این حالت مزخرفی که توش قرار می گیره نهایتا باید یه هفته طول بکشه و بعد برگرده به حالت اولیه و بذاره بقیه که به همچین روشی احتیاج دارند ازش استفاده کنند. همونجوری که اون این کار رو کرد.
حالا دیگه پیراهن مردانه ی مشکی حاضر است و باید یه اتو بخورد. می رود سراغ میز اتویش و شروع می کند اتو بخار زدند و ادامه می دهد : اما مشکل اینجاست خی لی از همین آدما اون یه وقتی رو انقدر ادامه میدن که وزن و تعادل همه چیز رو به هم میریزند. نه که فکر کنی خودشون اذیت نمیشن ها. میشن اما بقیه رو عاصی می کنند. فرض کن تو مدام باید یه نفری رو درک کنی که دلش نمی خواد درکت کنه. می بینی؟! خفقان آوره.
تصورش هم درهمم می برد. یادش می افتم که یک ماه همین منوال تحملش کردم اما با تمام عشق و احساس و عزیز بودنش برام رهاش کردم. چون همه ی اون عزیز بودن و عشق و احساس داشت به یه تنفرِ بزرگ تبدیل می شد.
اتو سرد را می گذارد روی پیراهن و می گوید : اگه هر کسی تعادل خودش رو رعایت کنه همه می توونند با هم زندگی کنند. مشکل اینجاست که " من حالم بدتره " یا "من بمیرم تو نمیری" ئه. همه فکر می کنند مشکل من بزرگ تره. حال من بدتره. موقعیت من وحشتناک تره. که باید بهشون بگی نه آقا جون این خبرا نیست. هر کسی ظرفی داره به همون اندازه بلا بهش میدن. یکی از نداشتن روسری ست رنگ مانتوش برای مهمونیه خاله هلنا برای آخر هفته ناراحته یکی هم از اینکه پول نداره برای دخترش یه جفت کفش بخره برای مدرسه اش. هردو به نوبه خود برای ظرف و شخصیت آدم هاش بزرگه. درسته دومیه خی لی جدی و مهم تره اما این مال اینه که ظرف اون مورد اولیه انقدر کوچیکه که قد انگشت دونه هم نمیشه. تعادل. تعادل چیزی که ما ازش چیزی سر درنمیاریم. این میشه که با مخ می خوریم زمین.
پیراهن مردانه را توی دستاش صاف می کند و می گوید : ظرف. ظرفتو بزرگ کن. نذار از مشکلات پیش پا افتاده رنج ببری. این هنر و خوشبختی نیست. عین بدبختی اینه که شبیه مورد اول باشه انقدر کوچیک و بی اهمیت. ظرفتو،ظرفتو بزرگ کن. حسین بن علی ظرفش اونقدر بزرگ بود که اون همه مصیبت رو کشید اما بازم گفت این ها جز زیبایی چیزی نبود.
دو قطره اشکش را با یراهن مشکی مردانه پاک می کند و می بوسد و می دهد دستم و می گوید :
بپوشش. برای خوب کسی می پوشیش.
یه زمانی عاشقانه هایم بوی عشق می داد و می شد منتشرش کرد آلان انقدر ماسیده که خودمم می خوونم حالم بهم میخوره. یکی باید باشه که دوباره از سر داغش کنم. یکی باید باشه....
نبض!
اگر بودی شاید من از این بی خوابی دست می کشیدم. نبض این روز ها بیشتر از همیشه نبودنت حس می شود.
دوست دارت
لبخندِ به گریه نشسته
نبض!
اینجا به تو احتیاج است.
قربانت
لبخندِ به گریه نشسته
نقش خانواده
اگر والدین در مورد آزار و تعارض جنسی کودک حرفی نزنند و موضوع را نادیده بگیرند، کودک فکر میکند گناهی انجام داده است و مدام خودش را تحقیر و سرزنش می کند. بدترین کار این است که به او حمله کنید یا او را نادیده بگیرید و حجم تنشش را در نظر نگیرید. در این صورت مشکلات او بیشتر خواهد شد. بهترین راه این است که در مورد تجربه تلخی که داشته گفتوگو شود. اگر کودک به والدین بگوید و والدین نیز با او همدردی کنند و به راهحل هم برسند میتوانند از اضطراب دور شوند و آگاهانه زندگی عادیشان را داشته باشند. گاها کافی ست فقط والدین با او همدردی کنند. توجه داشته باشید که حالا باید مواظب رفتارتان با او باشید که کودک حس نکند او اشتباهی کرده ست.
کودکی که مورد تعرض قرار میگیرد به خصوص اگر با خشونت همراه باشد دچار پدیده PTSD یا استرس پس از حادثه میشود. یعنی اتفاق بدی برای او پیش آمده و تمام شده ولی حجم احساس منفی و هیجان در او مانده است. عزت نفس و حرمت نفس در این موضوع به شدت در معرض خطر است. کودک با به یادآوری موضوع دچار حمله اضطرابی میشود. حتی اگر خودش را کنترل کند حمله اضطرابی تبدیل به اضطراب انتشاری در موضوعات دیگر میشود مثلا اینکه از فضای بسته و از صدای بلند میترسد و به اصطلاح دامنه ترسهایش افزایش پیدا میکند. ضمن آنکه ممکن است افکار وسواسی پیدا کند و با کوچکترین صدا عصبی شود. یا از خوابیدن آن هم به تنهایی یا در جمعی که همه خوابند بترسد و یا کابوس ببیند و از ترس کابوس دیدن از خواب زده شود.
فرار و انکار محیطهای اجتماعی از دیگر عوارض این اتفاق است که حل کردنش کار یک متخصص است. کودک ممکن است دیگر خودش را دوست نداشته باشد و از خودش متنفر باشد. یا مدام خودش را سرزنش و تحقیر کند. منزوی شود و شور و نشاطش را از دست دهد. هراس اجتماعی کودک میتواند تبدیل به تنفر اجتماعی شده و او شخصیت ضداجتماعی پیدا کند
علائمی که آزار دیده دچارش می شود
بررسی آثار و عواقب سوءاستفاده جنسی بسته به سن کودک و تعداد دفعات آزار جنسی متفاوت است. والدین باید توجه داشته باشند که تعرض جنسی به کودک لزوما یک رابطه جنسی با کودک تعریف نمیشود. کودک 3 ساله پیشبینی و توقع این را ندارد که کسی به او دست بزند، بنابراین آزار جنسی از لمس کردن شروع میشود و میتواند تا یک رابطه کامل جنسی هم ادامه یابد.
آزار جنسی تبعات روانشناختی متعددی تا پایان عمر باقی میگذارد. عوارض کوتاه مدت بلافاصله بعد از انجام آزار جنسی شامل شب ادراری، گوشهگیری، علائم اضطرابی شدید و ترس شدید میتواند بروز کند. او ممکن است در حضور دیگران احساس وحشت داشته باشد و بارگناه روی دوشش میماند و به نوعی این حس به او دست بدهد که همه بزرگسالان آن جنس ممکن است آزارگر باشند و قصد آزار رساندن به او را داشته باشند. در عوارض بلند مدت در بسیاری از موارد ممکن است در نوجوانی یا بزرگسالی فرد قربانی دچار افسردگی شود و گاهی اقدام به خودکشی کند و در برخی ممکن است با یاد آواری یا شنیدن یه خبری از این دست دچار تنش عصبی شده و به سنی که آزار جنسی دیده باشد برگردد و این را در خودش احساس کند. همچنان از جاهای شلوغ بترسد و به هر شخصی به عنوان یک آزار دهنده نگاه کند.
پی نوشت : از خووندن مقالات و جمع آوری آن ها و یک دسته کردنشون این مطلب در اومد. درسته گسترده تره ولی بهتره فعلا این رو بخوونید ، بعد.
سوال جدی دارید یا نقدی دارید بپرسید.
به زودی یه موضوعی باز میکنم با نام آزار جنسی و سعی می کنم در موردش مطلب بذارم. الان از پیام های خصوصی فهمیدم خی لی ها هستند هیچی نمی دونند یا اشتباه می دونند.
امروز دارم می روم یک جای هیجانانگیز.یک مرکزی هست برای مشاوره ی تلفنی. برای بچه ها! درواقع بچه ها می توانند زنگ بزنند و مشکلاتشان را بگویند و مشاوره ی مجانی بگیرند. یک هفته است با دوستانم نشسته ایم تصویر می کنیم ریخت بچه ها را که مثلا زنگ می زنند چه می گویند؟ خانم بغل دستی مون تراشمون رو نمی ده! خانم من دوستم قهر کرده چی کار کنم؟ خانم من آیفون سیکس می خوام چطوری بابامو راضی کنم! حتی ممکن است موارد عاشقانه هم وجود داشته باشد!
بروم ببینم چه می شود؟
کرو نوشت :
آره هیجان انگیزه و یک اتفاق خوبیه که یه کم دیر افتاده اما خوبه که افتاده.
اتفاق خوبیه اما متاسفانه اتفاق های بدتری برای کودک ها میفته که از برداشتن تراشش و نداشتن آیفون سیکس مهم تره و دردناک تر. و اون انقدر مهمه که واقعا به یک مشاوره احتیاجه. مشاوره ای که بچه بدونه قرار نیست به کسی خبر بده و آبروشو ببره و می توونه کمکش کنه. بدون اینکه کسی نسبت بهش زده بشه و یا تصورش نسبت بهش عوض شه و دعواش کنه.
اتفاق وحشتناکی که داره مدام بیشتر میشه برای کودکان ....
آزار جنسی
سلام نبض!
این جا بدون گرمای آغوشت همه ی فصل هایش سرماست و یخ بندان
آغوشت اهواز ست برایم.
یخ زدم....خودت را برسان!
قربانت
لبخندِ به گریه نشسته
تسلیت می گم به همه ی اونایی که....
مظلومانه کشته شدن و مظلومانه تر مورد اتهام و تهاجم و مسخره بازی دیگران قرار گرفتن.
از همین جایگاه هم یه لعنتی عرض می کنم خدمت اون مفتیِ سعودی حرومزاده و میگم شما با اون قیافه ی بوزینه ی تریلی رد شده ات حرف نزنی بهتره. باشه ؟!
آفرین
حال زنی رو دارم که بعد از سالها زندگی مشترک همسرش ناگهانی به اون خیانت می کنه و با کلی برو و بیا زن قبول می کنه برای این همه عمرش و زندگی مشترکی که براش وقت گذاشته به همسرش فرصت بده و قبول کنه که دیگه تکرار نمیکنه، اما در مدت کوتاه (کمتر از شش ماه) مرد باز به زنش خیانت می کنه هرچند در دوز پایین اما زن دیگه دووم نمیاره. چون دفعه اول وفاداریشو ثابت کرد که مرد هم مردونگیشو ثابت کنه. وقتی مردی پایبند نیست و لایق وفاداری نیست بهتره اون همه عمر به پاش ریخته رو رها کنی و به فکر باقی عمرت باشی و بذاریش کنار و بری که بری....
بلاگفا در عرض کمتر از شش ماه دو بار به همه نوشتههام هجوم اورد. یک بار که همه ی جونمو گرفت، نوشته های چند سالمو. این بارم به ارشیوه شهریور هجوم اورد. دفعه ی اول وفادار موندمو بخشیدمش. اما این بار نه.
حالا باید یاد بگیرم اینجا چجوریاست؟! بعد رسما شروع کنم اینجا بمونم. اگه می توونین کمک کنین.